مصلحت Maslehat

ارگان نشراتی حزب همبستگی مردم سعادتمند افغانستان

گفت و شنود سایت  مصلحت  ارگان نشراتی حزب همبستگی مردم سعادتمند افغانستان با

خواجه محمد “صدیقی

رهبر حزب همبستگی مردم سعادتمند افغانستان

وریس جبهه صدای ملت افغانستان

 

 

1.   سوال ــ ریس صاحب در کدام سال تولد شدید و بسن چند سالگی شامل مکتب شدید ؟؟

 

جواب . در سال 1340  در یک خانواده روشنفکر در قریه خواجه مشهد ولایت کندز   متولد و در سال 1347  در مکتب ابتدایه سید آباد و بعد از سپری  دوره ابتدایه  و سپری امتحان کانکور صنف 8 شامل لیسه شیرخان ولایت کندز گردیدم.

با همه فشار ها و تهدید ها  که از طرف مجاهدین آنزمان بالای متعلمین مکاتب  بود و انها را  ترور می نمودند  با شوق وعلاقه که به تحصیل داشتم  با این همه تهدیدات با لباس شخصی به بهانه  رفتن به شهر مکتب میرفتم .

2. سوال ــ ریس صاحب محترم از کدام سال در مبارزه گام گذاشتید و مربط به کدام حزب سیاسی ؟؟؟

جواب . مبارزه کار اسان و ساده نیست باید گفت هرکس به مبارزه خویش ادامه داده نمی تواند یا خسته میشود یا جرآت را از دست می دهد. بنده از سال 1357 در مبارزه گام برداشتم ولی قبلآ شیر حیدر معلم  کاکایم وبرادران هریک نظر محمد (قیام ) و گل محمد (صدیقی) عضویت ح ,د ,خ ,ا  را دارا بودند زمانیکه در خانه جلسه دایر می نموند من هم خدمت ایشان را می نمودم و در سال 1357 در بخش شبنامه علیه رژیم وقت با برادرم گل محمد (صدیقی) سهم فعال داشتم یعنی از حصه قبر حاجی گلستان الا چوک کندز با بردارم که دوپشته در بایسکل  صبح وقت ما بخش نمودیم. بعد برادرم زندانی شد و بعد از 6 جدی سال 1358 رها گردید .

در سال 1359 یکی از روز ها در جلسه سازمان دموکراتیک جوانان کارت عضویت پرافتخار س؛ د؛ج؛ ا را مرحوم استاد  محمد امین (کوچر) برایم اهدا کرد .  تعهد  سپاریدم که این کارت را مانند مردمک چشم  خویش حفظ خواهیم کرد و در رشد این سازمان از هیچ نوع سعی و تلاش دریغ نمی ورزم. کارت را با افتخار در جیب گذاشتم در حالیکه در ساحه غیر امنیتی زیست داشتم .

بعد از رخصتی با دوست و برادر خوانده خود شهید سید معشوق آغا دوپشته سواری بایسکل شده بطرف خانه  که در قریه خواجه مشهد  مربوط ناحیه اول شهر کندز موقعیت دارد در حرکت بودیم که  در کولای مسجد آخنذاده قومندان ابراهیم سرسفید از کلیه گاو ما  را استاده  نمود و پرسید کجا رفته بودی در حالیکه فهمیدم اگر تلاشی نماید کشته میشوم ولی جرات خویش از دست ندادم  با جرات جواب دادم که عقب سودا  خریدن ؛ در حالیکه کارت س , د , ج , ا  در جیب ام  قرار داشت .در همین اثناء شهید سید معشوق آغا که مورد احترام قومندان قرار داشت صدا کرد که ما یکجا بودیم  گفت  اغا صاحب برین  .

 کارت را در خانه شان جابجا کردم  و مردانه بیدون هراس به تحصیل  خود ادامه دادم و شجاعانه در جلسات سازمانی خویش اشتراک می نمودم.

3. سوال ــ در آن زمان مجاهدین کسانیکه تحصیل می نمودند ,  مامور , سرباز , حتا کسانیکه با مامورین دولت دست می دادند گشته می شدند واقعیت دارد؟؟؟

4. سوال ــ  شما چطور هراس نداشتید که مبادا بخاطر تحصیل کشته شوید.؟؟

جواب ـــ  دقیق است در ان زمان قومندان های جهادی متعلمین مکاتب ؛ مامورین ؛ سربازان ؛ معلمین ؛ کارگران مکاتب را حتا کسانی را که فامیل شان در دولت ایفای وظیفه می نمودند ویا با مسولین دولت دست می داند کشته می شدند .

بطور مثال یکی از شب ها یک متعلم مکتب را بنام حنیف دلاک از کوچه معلم سیدو قومندان خدایداد مربوط به جمعیت اسلامی وی را از خانه کشید وبخاطر اینکه چرا مکتب رفتید در بندر خان آباد به شهادت رسانید.

 خودم  که با فامیل خود  در قریه خواجه مشهد ولایت کندز زندگی می کردم یک مجاهد بنام عبدالله   با چندین مجاهدین دیگر  اعضای قومندان خدادیداد ساعت 8 شب در ایام نماز خفتن  دروازه ما را  تک تک نمود که تصادفآ شخصی خودم دروازه را  باز نمود م عبدالله نام برایم  گفت پدرت خانه است گفتم بلی با پدرم یکجا بخاطر به شهادت رسانیدن از خانه ما را با خود بطرف  بندرخان اباد می بردند تصادفآ در عقب زیارت خواجه مشهد رسیده بودیم   که ملاامام مسجد قریه خواجه مشهد بنام ملا اسماعیل در دم راه ما امد از عبدالله مجاهد  پرسید که اینها را کجا می برید  گفت قومندان صاحب خدادیداد گفتند اینها را بیاور بخاطر این  که این پسرش  مکتب میرود و پسری دیگرش  در مسکو به تحصیل رفته مرگ هردو ایشان روا است.

 در حالیکه چند ماه قبل یک برادرم را  بنام گل محمد (صدیقی)  به سن 22 سالگی نیز بشهادت رسانیده بودند .

 

 شهید گل محمد  (صدیفی)

به شنیدن این حرف عبدالله مجاهد ملا اسماعیل که دانست  که ما را از بین میبرند   عاجل دست هردو  ما را گرفت  و برایشان گفت که قومندان خدایداد را بگو اینجا بیایند .

بخاطر ادای نماز خفتن اهالی به مسجد امدند از قضیه خبر شدند زمانیکه قومندان خدایداد امد محترم سیدکریم آغا ؛ محترم سید عسکر آغا و ملاامام مسجد علیه شان قرار گرفتن و از چنگ ایشان ما را نجات دادند.

5. سوال ــ ریس صاحب محترم با این همه تهدید ها چطور جرآت می نمودید که در این حویلی باز زندگی وشب و روز را سپری نمایند. ؟؟؟

جواب ـــ  دقیق است پدرم بنام خواجه عبدالمحمد فهمید که  ما از طرف تروریستان بنام مجاهدین اخیر گشته خواهیم شد.

با محترم سید عسکر آغا  خانه ایشان پهلوی مسجد وزیارت موقعیت داشت ویک مهمان خانه سری گراچ شان داشتند در تماس شد  که بعد از نماز شام با فامیل برای استراحت در بالاخانه شما استراحت نمایم. سید عسکرآغا چون می دانست دشمنان تعلیم وتربیه وروشنفکران علیه ایشان قرار دارند با کمال میل گفت چرا نه خواجه صاحب هزار دفعه . بلاخره ف بعداز نماز خفتن بخاطر استراحت  با فامیل  یکجا در بالاخانه سید عسکر اغا میرفتیم. و همه وسایل خانه را رها می کردیم.

 یکی از شب ها قومندان خدایداد امدند در زیر بالاخانه جمع شدند من  از چاک پرده انها را تماشاه مینمودم. که پلان تهیه میدارند ولی نمی دانستم چی نوع پلان وهراس داشتم مبدا عقب من نیامده باشند.

با دیدن ایشان  حیا جانی شدم  چیزیکه مرا  منرال میداد این بود که اگر بخاطر تحصیل و مبارزه  کشته می شوم بزرگترین افتخارات ام  خواهد بود.

به انهم کوشش داشتم تا نجات پیدا نمایم و بخاطر نجات کشور وملت مبارزه نمایم بزرگترین پیروزی یک مبارز در زنده ماندش نهفته است.

از بالاخانه پاین شدم در داخل حویلی جوی نیمه بزرگ وجود داشت داخل جوی شده    اهسته اهسته از حویلی خارج شدم در زیر پل راه سید کریم آغا در حالیکه اب  نهایت سرد بود  اهسته اهسته در زیر پل که کوچک بود خود را پنهان نمودم در حالیکه سردی هوا چنان مرا  لرزان و بخاطر اینکه مبدا صدایم  بلند نشود لب خود را دندان گرفتم الا آذان صبح در اینجا پنهان ماندم .

 زمانیکه دوباره به بالاخانه امدم  لباس را کشیدم به روجای خود را پوشاندم و مادرم 4 لیاف را بالا انداخت تا گرم بیایم  ولی لرزه ام  خاموش نمی شد  .

6. سوال ــ ریس صاحب محترم واقعآ با سپری نمودند روز های دشوار مبارزه نمودید ا میگن  آنزمان وضعیت کندز نهایت خراب بود ایا کدام خاطره دیگر از کندز دارید ؟؟؟

 جواب ـــ دقیق است وضعیت شهر هم نهایت خراب بود تروریستان در سری چوک کندز دست بالا در ترور داشتند.  ولی نتنها  اینکه از تروز مجهادین نجات نیافتم  بلکه در ماه سرطان بخاطر خریداری کست داخل دوکان کست فروشی که در دهان درواز معاونیت امنیت دولتی بغل سینمای ناشر موقعیت داشت شدم  که یکی از کارمندان امنیت دولتی بنام عطای نمک فروش حضور داشت وی مهارت خوب در ترور تروریستان داشت وی فکر نمود که من  بخاطر ترور وی داخل دوکان شدم عطا محمد نمک فروش از یخن ام گرفت  ودست خود را به  بغل  خود برد تا مکروف خود را بکشد من  فهمید که اینجا ترور می شوم با مهارت قوی دست اش را از یخن خود جاد کردم  و خود را به بیرون دورازه دوکان انداختم عطا نمک فروش 4 فیر عقب ام  نمود ولی من گاهی عب یک درخت گاهی عقب درخت دیگر خود را  پنهان می نمودم و بطرف چوک در دوش بودم که بنام پاینده لویند  مرا شناخت که برادر رفیق گل محمد خیرت باشد گفتم که عطا نمک فروش مرا می کشد مرا سواری  جیب روسی  نموده نزد ریس امنیت دولتی که در ان زمان  کبیر (دلیل)بود  برد . ریس امنیت دولتی دستور دستگیری عطای نمک فروش را صادر نمود  زمانیکه وی را آوردند در حضور داشت من برایش گفتند که یک برادرش را مجاهدین ترور نمودند این  را خودت میخواستی ترور نماند وی را زندانی نمود مدت یکماه در نظارت خانه امنیت دولتی زندانی  بود که بلاخره  به واسط داود (کرنزی ) یکی از کادر های برجسته ح د خ ا و منشی کمیته ولایتی انوقت رها گردید بخاطر اینکه داود کرنزی رفیق سرسخت گل محمد برادر شهید  ام بود وسخت به فامیل ما و پدرم احترام داشت .

7. سوال ـــ ریس صاحب محترم  در صورتیکه یک برادر را شهید دادید وخود تان هم عضوین س ,د , ج آ را داشتید و تحصیل هم می نمودید که مجاهدین دشمن علم و فرهنگ بودند آیا امکان نداشت از قریه به شهر کوچ نمایند. ؟؟

 

جواب ـــ  دقیق است  با دیدن چنین وضعیت ترسناک پدرم تصمیم گرفت از قریه خواجه مشهد  به شهر کوچ نمایم ولی وضع اقتصادی ما چندان  خوب نبود که از کرایه حویلی در شهر و مصارف دیگر بدر ایم.

باز هم از قریه خواجه مشهد به شهر  در عقب برج محبس خانه یکی بنام غلام  قبر کن کوچ کردیم .

8. سوال ـــ ریس صاحب محترم آیا بعد از فراغت 12 به تحصیل ادامه دادید ؟؟

جواب ـــ بلی  در سال 1359 از 12 فارغ وبعد از سپری امتحان کانکور

  در سال 1360محصل صنف 13 دارلمعلمین عالی تربیه معلم در ولایت کندز شدم که بعد از فراغت  14 پاس به  دستور  ح ,د, خ , ا در اورگان امنیت دولتی جذب وایفای وظیفه نمودم.

9 . ریس صاحب محترم کدام سال شامل اورگان امنیت دولتی شدید

و در کدام بخش ایفای وظیفه نمودید ؟؟.

جواب . گفتم محترم در سال 1362 در ریاست امنیت دولتی ولایت کندز جذب گردیدم  و تصادفآ گروپ فراگرفتن بورس سه ماهه  امنیت در کشورتاشکند اماده شده بود که بخاطر فراگرفتن کورس سه ماهه عازم کابل شدیم . زمانیکه کابل رسیدیم در هوتل مصطفی هوتل در چهار راهی صدارد جابجا و بعداز تکمیل  معاینات و اسناد ها  عازم کشور تاشکند شدیم که در دوران فراگرفتن کورس بسیار عالی درخشیدم  بعد از فراگرفتن کورس با کرکترستیک عالی بخاطر خدمت نمودند به وطن و ملت بوطن برگشتم.

زمانیکه بولایت کندز برگشت بنابر تصمیم ان ریاست بصفت کارمند اوپراتیفی مدیریت شهری ناحیه 4 تعین و ایفای وظیفه نمو

10 .سوال . ریس صاحب محترم در جریان وظیفه که یک کادر موفق بودید مورد تقدیر مقام ریاست امنیت دولتی کندز قرار گرفتید ؟؟؟

جواب .ــ  در زمان وظیفه من یکی از کارمندان اکتیف اوپراتیفی بودم که بنابر کار وفعالیت خویش چندین مدال (دی شه خدمت پخاطر) و تقدیر نامه ها و رتبه فوق العاده جکرنی نایل امدم .

11.ــ ریس صاحب محترم گفتید در مدیرت ناحیه 4 بصفت کارمن اوپراتیفی تعین گردید آیا تا اخیر در همین مدیریت ایفای وظیفه نمودند؟؟

جواب .ــ نخیر  بنابر کاروفعالیت ام در بخش اوپراتیفی بعد از سپری نمودن دوسال کارمندی ریاست  امنیت دولتی ولایت کندز تصمیم گرفتند که مرا در بست دگروال بصفت مدیر ناحیه اول شهری امنیت دولتی تعین نمایند.

12.ــ  ریس صاحب محترم تاکدام سال در این مدیریت ایفاء وظیفه نمودید؟؟

جواب .ــ الا سال 1369  بعد بنابر تصمیم وزارت  امنیت دولتی از ولایت کندز به ریاست خدمات صحیه وزارت امنیت دولتی در بخش اداری قومندانی روغتون تبدیل والا سقوط حاکمیت داکتر نجیب الله ایفای وظیفه نمودم.

13. ریس صاحب محترم گفتید الا سقوط حاکمیت شهید داکتر نجیب الله در ریاست خدمات صحیه وزارت امنیت دولتی ایفای وظیفه نمودید آیا در جنگ های داخلی هم در همان ریاست ایفاء وظیفه نمودید میشود از جنگ ها کدام خاطره تانرا  را قصه نماید .؟؟؟

جواب .ــ  بلی از آغاز جنگ ها داخلی میان تنظیم های جهادی برسر قدرت و ثروت  در همان ریاست ایفای وظیفه  نمودم  خاطره های زندگی بلخصوص از جنگ های تنظیمی خاطره ها تلخ زیاد بیاد  دارم که در سال 1371 در راکیت های کور گلبدین رهبر حزب اسلامی که دست باز در قتل عام داشت در دی افغانان اصابت نمود که بیش از 71 نفر شهید  و تعداد زیاد زخمی شدند  من در این اثنا دردی افغانان  زیر هوتل اباسین هوتل حضور داشتم از اینجا حرکت نمودم بطرف شفاخانه امنیت  زمانیکه داخل شفاخانه امنیت گردیم راکیت دیگر برکلینیک شفاخانه اصابت نمود چون کلینک از چوب ساخته شده بود اتش گرفت و تعداد از پرسونل شفاخانه شهید و زخمی گردیدند. از اینجا بطرف ریکوری عملیات خانه میرفتم  که انجا هم راکیت کور گلبدین رسید تعداد از داکتران و نرس شهید و زخمی شدند مجبور می شدم بطرف خانه بروم ,  چون با فامیل ام در حویلی عارف بزاز کندزی کرایه نشین  بودیم که در کوچه دواخانه عقب سینمای بهارستان موقعیت داشت  . شب ساعت یک بجه شب که همه استراحت بودیم  هاوان کور حزب وحدت اسلامی در حویلی ما اصابت نمود شکر که همه ما استراحت بودیم و تمامآ خانه چره باران شد چون همه استراحت بودیم به ما  اسیب نرسید ولی یک خواهرم از اثر شکستن شیشه زخمی گردید.

از وضعیت ناگوار شهر کابل جنگ های خانمان سوز داخلی ما را وادار نمود تا با فامیل یکجا عازم شهر مزارشریف شویم .

به تاسف انجا هم آرام نبود  جنگ های شدید انجا نیز مرا را مجبور به مهاجرت نمود.

14.ــ ریس صاحب محترم از مهاجرت نامبردید کنون کدام کشور مهاجر هستید ؟؟

جواب .ـــ بعد از دشواری های زیاد در سال 1399 مهاجر در کشور دنمارک گردیدم تا کنون در این کشور زیست دارم با خانواده ام.

15.ــ ریس صاحب محترم اگر از زندگی شخصی بپرسیم چند فرزند داریم ؟؟

جواب .ـــ شگر خداوند 5 پسر ویک دخترک وشکر خانم ام که پسر بزرگم 30 ساله وپسر خوردم 10 ساله است.

16. ریس صاحب محترم شما یکی از کادر های فعال جامعه هستید که ما به شما افتخار می نمایم در ایام مهاجرت سیاست را رها نه نمودید  زیرا تعداد زیاد را کی می شناسم دیروز سیاستمدار بودند کنون نیستند مصرف تجارت هستند شما چطور ؟؟؟

جواب .ـــ کاملآ دقیق فرمودید نه من بنابر احساس مسولیت که در قبال وطن و ملت داشتم ودارم نتنها سیاست را رها نه نمودم بلکه  یک لحظه آرام نه نشته در احیاح ساختار های سیاسی شب و روز تلاش نمودم که در سال 2001 در منزل محترم رسولی  شهر سنوبورگ کشور دنمارک تشکیل جلسه دادیم  که به ایتفاق آرا محترم رسولی را منشی کمیته بنام کمیته ادرس یابی انتخاب نمودیم .

بنابر فعالیت شبانه روزی ما مرحوم محمود ( بریالی  ) بخاطر اشتراک در جلسه حزبی  عازم کشور دنمارک شدند و  برای مدت چند روز بخاطر منسجم نمودن کادر ها  سیاسی  مهمان من بودند.

17. ریس صاحب محترم قرار که دوستان قصه نمودند شما تصادم موتر هم نمودید ؟؟؟

جواب ـــ بلی دقیق است بتاریخ 26.12.2003  که خودم دریوری می نمودم با 4 نفر دوستان ام به طرف عروسی دختر اسدالله پیام در حرکت بودیم انهم بخاطر سیاست در مسیر راه یک موتر مقابلم امد و مانند صحنه فلم تصادم نمودیم . من که در زیر اشترنگ موتر بند مانده بودم وموتر حریق شد شکر خداوند که کسی پیدا شد گاز خاموش کن حریق را بالای شعله موتر رها کرد ومن در همین اثنا داخل موتر بودم اتش خامش شد امبولانس رسید موتر را اره نمودند مرا بیرون کردند که از اثر ان هردوپایم 4.4 جای شکسته بود . شکر خداوند است که کنون صحتمند هستم .

18.ـــ ریس صاحب محترم شکر خداوند است که از همه خاطره های غم ناک خداوند شما را نجات داده است . در غرب قانون است که بیمه بعد جبران خساره می پردازد آیا خود هم جبران خساره گرفتی ؟؟

جواب .ـــ بلی  طبق قانون بیمه مبلغ 300 هزار ایرو تاون گرفتم. که همه را  جمع یک حویلی  در سرک مارشال فیهم داشتم  جمع زمین پدری ام که در قریه مندول ولایت لغمان بود  بفروش رسانید وفدای وطن نمودم حتا کنون از بانگ کشور دنمارک نیز قرضدار می باشم .

19. ریس صاحب محترم گفتید 300 هزار ایرو گرفتید آیا این بخاطر رشد حزب همبستگی مردم سعادتمند افغانستان نمودید ؟؟

جواب .ـــ نه انزمان  بنابر احساس  مسولیت که در مقابل وطن داشتم و دارم عضویت حزب نهضت فراگیری سیاسی افغانستان (آبادی) را داشتم که

بعداز وفات مرحوم محمود (بریالی) با تیم اعضایم از حزب متحد ملی حمایت نمودم که همه شاهد مبارزه خستگی ناپزیر ام  هستند هرگز چشم پوشی کرده نمی توانند.

حتا 99 در صد حق الضویت اعضای خویش را از جیب و لقمه نان اولاد هایم کاسته می پرداختم.

20. ــ آیا در اینقدر احساس پاک تان در مقابل وطن و ملت از این احزاب مورد تقدیر وستایش قرار گرفتید؟؟

جواب .ـــ بلی  بنابر کار وفعالیت شبانه روزی ام حزب متحد ملی تحت رهبر محترم علوملی چندین بار مورد تقدیر قرار گرفتم وحتا  بصفت عضو کمیته مرکزی حزب متحد ملی نایل امدم.

21. ریس صاحب محترم در حزب نهضت فراگیر سیاسی (آبادی) هم مورد تقدیر قرار گرفتید ؟؟؟

جواب .ــ نه انها نتنها کادر را تقدیر نمی نمایند بلکه از رشد کادر ها هراس دارند زیرا بنابر تصمیم عجولانه تعداد از اعضای نهضت فراگیرو متحد ملی در سال 2009 وحدت دروغین سازماندهی گردید .

بنابر تصامیم ناکام ایشان وحدت تامین نگردید وتعداد زیاد کادر ها سکوت برلب نهادند بیش از 20 اعضای کمیته مرکزب حزب متحد ملی در این وحدت صادقانه باقی ماندیم به تاسف نتنها که عضویت کمیته مرکزی خویش را حفظ نمودیم بلکه همه از دست دادند بخاطر اینکه در وحدت صادقانه عمل نمودند .

بعد از همان وحدت دروغین بیش از 70 در صد کادر ها در شرایط که وطن و ملت در وضعیت دشوار قرار دارند  سکوت نمودند  ولی من که احساس بلند در مقابل وطن و ملت داشتم سکوت را مایه ننگ دانسته وتاکید می نمودم که هیچگاه نمی گذارم استعداد ام در زیر لیاف (خامل) باقی بماند.

در سال 1393عازم کشور شده وبعد از سفر های ولایتی شورا های حزب همبستگی مردم افغانستان را ایجاد ودر همین سال کنگره حزب همبستگی مردم افغانستان را دارید نمودم که خوشبختانه در اولین کنگره به ایتفاق آرا بصفت رهبر حزب همبستگی مردم افغانستان انتخاب گردیدم.

 

از کار و فعالیت حزب همبستگی مردم سعادتمند افغانستان تصاویر زیاد بدسترس ما قرار گرفت خو ما چند قطعه انرا انتخاب نمودیم .

http://zibasazeaisan.blogfa.com/

زمانیکه بخاطر ثبت وراجستر وزارت محترم عدلیه مراجعه نمودم مسولین ان وزارت اظهار نمودند که بنام حزب همبستگی مردم افغانستان ثبت است ولی تا هنوز جواز اخذ نه نمودند. یکی از محترمین صدا کرد که ما ملت رنجدیده هیچگاه روزی خوبی را ندیدیم چون کنگره دایر نمودید یک کلیمه اضافه نماید تا اگر خواست خداوند (ج) باشد به مبارزه صادقانه تان  سعادتمند  شویم.

که بنام حزب همبستگی مردم سعادتمند افغانستان ثبت و بتاریخ 16.12.1396 جواز خویش را از وزارت عدلیه اخذ نمودم.

ولی به احساس پاک که در مقابل وطن دارد فکر نمود که مبارزه بخاطر نجات کشور آغاز شده .

بنابر کار و فعالیت و صداقت ام ایتلاف  ملی احزاب  سیاسی افغانستان که متشکل از 12 احزاب سیاسی ثبت و راجستر شده , سازمان های اجتماعی , علمای کرام , شورا های خانم ها وجوانان را ایجاد نمودم که یک مدت به صفت ریس دورانی ان ایتلاف نیز بودم .

بنابر فیصله احزاب سیاسی از طرف حزب عدالت اسلامی افغانستان تحت رهبری جنرال عبدالقاهر (شریعتی) در بورد مشورتی ریاست جمهوری انتخاب گردیدیم.

ولی بنابر عدم شفافیت رها نمودم.

22.ــ ریس صاحب محترم در انتخابات ریاست جمهوری از کدام کاندید حمایت نمودید؟؟

جواب .ــ  انتخابات ریاست جمهوری 1398بیطرفی خویش را حفظ نمودیم  از هیچ کدام کاندید حمایت نه نمودیم .ولی  با اتمر تبادله نظر نمودیم  تا بیک تیم قوی مبدل کشور  و ملت رنجدیده را از حالت کنونی نجات دهیم  به تاسف اتمر پلان خصمانه را که داشت در اخیر از غنی حمایت نمود که  مورد تاید ما نبود با جمع از تعداد احزاب سیاسی بیطرفی خود را حفظ نمودیم . زیرا میدانستم که  انتخابات 1398 شفافیت خود را نخواهد داشت که چنین شد.

23..ــ ریس صاحب محترم از ایتلاف نامبردید کنون ریس جبهه صدای ملت افغانستان نیز هستید اگر کمی در این مورد روشنی بی اندازید ممنون تان ؟؟؟

جواب .ـــ دقیق است در ماه مارچ 2020 در ایجاد  جبهه صدای ملت افغانستان  که متشکل از احزاب سیاسی ,  نهاد های اجتماعی , فرهنگی , علمای کرام , شخصیت های مستقل , متقاعدین , شورای زنان , جوانان , دهقانان وکسبه کاران می باشد ایجاد نمود که به ایتفاق آرا بصف ریس دورانی جبهه صدای ملت افغانستان انتخاب گردیدم .

 

24. ریس صاحب محترم واقعآ که یک مبارز هستید ایا برای نسل جوانان و دیگر سیاستمداران چیزی گفتنی دارید ؟؟؟

جواب . ـ مبارزه کار آسان و ساده نیست این خاطرات که اظهار نمودم 20در صد ان بود ولی خاطرات زیاد وجود دارد که ضایع وقت تان نشود ضرف من همیشه اظهار می نمایم که

در مبارزه صادقانه کور باشیم  که اشتباهات کوچ اعضای خویش را نادیده بگیریم.

کر باشیم که اشتباهات کوچ اعضای خویش را نشنیدیم .

گنگه باشیم که جواب تند ندهیم

قلب پاک داشته باشیم تا با محبت همه را در اغوش گرفته مصدر خدمت به جامعه شویم.

کنون درک نمودم که .

یک رهبر موفق کیست؟؟

رهبر کسی است که سکرتر نداشته باشد و  با اعضای خویش و ملت لایف باشد تا خورد و بزرگ بتوانند بدون پرابلم با ایشان در تماس باشند .

همیشه از موقف رهبری (نه ) بلکه مانند خدمتگار ملت و سرباز صفوف خویش با ملت و صفوف خود برخورد نماید  .

ملیت پرست و ثروت پرست نباشد.

دستان شان به خون پاک ملت وغضب , فساد الوده نباشد.

اگر آلوده باشد همیشه زجروجدان کشیده با زبان دراز اعضای خود را نصیحت کرده نمی تواند.

تشکر از شما

 

افتخار به شما ریس صاحب محترم واقعآ خاطرات غمناک را از خود بجا گذاشته اید

واقعآ هرکس رهبر شده نمی تواند که شما بنابر کارو فعالیت شبانه روزی تان بدست آورده اید

خدا کند جوانان از احساس پاک تان بیاموزند.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در 21 / 12 / 1399برچسب:,ساعت1:38توسط تـیمور اسکندری | |